کسب بیشترین کرسی توسط حزب آزادی اتریش در انتخابات پارلمانی این کشور اگرچه محتمل، اما شوکهکننده بود و پرسش جدی به بار آورده است که آیا مردم به رادیکالیزم روی آورده یا به خاطر نارضایتی از عملکرد دولت چنین تصمیم گرفتهاند.
پیروزی بیپیشینهی حزب آزادی اتریش به عنوان یک جریان راست افراطی بخشی از سلسله موفقیتهای راستگرایان افراطی در انتخابات پارلمانی اروپا دانسته میشود.
حزب آلترناتیو برای آلمان، حزب اجتماع ملی در فرانسه، حزب برای آزادی در هالند، حزب برادران ایتالیا، حزب فیدس در مجارستان و اکنون حزب آزادی در اتریش.
در ظاهر امر به نظر میرسد با گسترش این فهرست راستگرایان افراطی که اکثریت گرایش پوپولیستی دارند و در برخورد با مهاجرت و پناهندگی سختگیرانه عمل میکنند، بر اروپا مسلط خواهند شد.
اما محافظهکاران، دموکراتها، لیبرالها و سبزها در کشورهای مختلف با تشکیل ائتلافهای قدرتمند چه در مقام دولت و چه در مقام اپوزیسیون تا هنوز موازنهی قدرت و ثبات سیاسی را حفظ کردهاند.
با این وجود بازهم نمیشود رشد روزافزون تعداد کرسیهای راستگرایان افراطی در پارلمانهای ایالتی و فدرال و روی کار آمدن دولتهای جدید به رهبری آنان در کشورهای مختلف اروپایی را نادیده گرفت.
هربرت کیکل، رهبر حزب آزادی اتریش با انتقادهای تندوتیز از سیاست دولت ائتلافی حزب مردم و حزب سبزها، این هفته بیشترین تعداد کرسیهای پارلمان را کسب کرد و با ۵۷ کرسی بیش از ۲۸ درصد قدرت را گرفت.
در حالی که سوسیال دموکراتها تغییر چندانی تجربه نکردند، احزاب مردم و سبزها به عنوان حاکمان فعلی هرکدام ۲۵ کرسی و ۱۰ کرسی را از دست دادند.
حالا رسانهها، کارشناسان و سیاستمداران همه درگیر این پرسش هستند که چرا جریانهای محافظهکار و چپ و آیندهنگر محبوبیت خود را به راستهای افراطی میدهند؟
کارولینا پلسیا از دانشگاه وین در مقالهای به این پرسش پاسخ داده است.
او معتقد است که «معنای رای دادن» تغییر کرده و اکنون مردم بیش از آنکه «برای» چیزی، رای دهند، «علیه» چیزی، رای میدهند.
از نظر او، در حدود یک دهه اخیر سه اتفاق مهم بر زندگی مردم اروپا به ویژه اتریش تاثیر گذاشته تا هنگام مشارکت در انتخابات پیامدهای برخورد دولتها با آن اتفاقات را مد نظر بگیرند.
خانم پلسیا مینویسد که گسترش مهاجرت و هجوم سیلآسای پناهجویان پس از سال ۲۰۱۴، شیوع ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ و آغاز جنگ روسیه با اوکراین در سال ۲۰۲۲ بر زندگی مردم تبعاتی در پی داشته است.
از نظر او، مردم انتظار داشتند دولتها به ویژه حزب مردم و نخست وزیر کارل نهمر عملکرد بهتری میداشتند.
اما از آنجایی که مواجهه با این اتفاقهای مهم با تبعات جهانی، کار راحتی نیست بدون شک دولتها کل انتظارات مردم را برآورده نمیتوانند و محبوبیتشان کاهش مییابد.
از سوی دیگر، به خاطر اینکه در جریان کل اتفاقهای بد و تاثیرگذار، حزب راست افراطی در راس قدرت نبود خود را ملزم به پاسخگویی نمیداند.
بلکه با استفاده از این وضعیت به تبلیغ و انتقاد علیه احزاب صاحب قدرت میپردازد و وعدهی عملکرد بهتر و سیاست متفاوتتر در صورت مواجهه با این اتفاقات را میدهد.
بنابراین، نویسنده نتیجهگیری میکند که رای دهندگان به جای اینکه هدفمند «برای» بالا آوردن راست افراطی رای دهند، به افرادی چون هربرت کیکل رای میدهند تا «علیه» دولت حاکم اعتراض و ابراز نارضایتی کرده باشند.